چادر در منابع دینی
چادر در منابع دینی
جلباب قرآني و چادرهاي امروزي
دقت و پژوهش در آيهي 59 سورهي احزاب، صحت ادعاي مذکور را مورد ترديد جدي قرار ميدهد.
خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش فرموده است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛
اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، که اين کار براي اين که آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نکشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابيب» جمع «جلباب» است و جلباب در کتابهاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است که زن خود را در آن ميپيچد.[1]
قبل از بررسي معنا و مفهوم جلباب، بايد ديد چادر رايج در بين زنان مسلمان و ايراني چه نوع پوششي است و عناصر و مؤلفههاي اصلي تشکيلدهندهي آن چيست؟ با اندک تأملي ميتوان گفت چادر داراي دو مؤلفهي اصلي ذيل است:
1. اندازهي چادر: پوشش وسيع، که از بالاي سر تا پايين پاي زن را ميپوشاند.
2. کارکرد چادر: پوششي جلوباز که از بالاي سر، روي لباسهاي ديگر پوشيده ميشود و به نحو خاصي کنترل و جمع و جور ميگردد.
حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني که در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است،[2] دو عنصر ذکر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، ميتوان ادعا کرد که جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نميتوان چنين ادعايي کرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفهي اندازه و کارکرد جلباب ميپردازيم:
الف) اندازهي جلباب:
از مجموع کلمات مفسرين در مورد اندازهي جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:
ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده که از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده است. اين ديدگاه از کتابهاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده ميگردد.[3]
ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگتر از خمار (مقنعه) بوده که کمتر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از کتابهاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده ميشود.[4]
ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي که فقط سر و سينهها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست ميآيد.[5]
ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد که صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت ميکند که بعضي از آنها عبارتاند از:
شاهد اول: دربارهي پوشش حضرت فاطمهي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدک اين گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها.[6]
يعني فاطمهي زهرا(س) خمار و مقنعهي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي که شامل و در بر گيرندهي تمام آن وجود مبارک بود بر تن کردند.
از نحوهي پوشش حضرت در قضيهي مذکور دو نکته استفاده ميشود:
1) پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يکديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرفداران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات که جلباب را به خمار معني کرده است، مخدوش ميگردد.
2) از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده ميشود که جلباب، پوششي سرتاسري بوده که تمام آن وجود مبارک، از سر تا قدمها را فرا ميگرفته است؛ بنابراين، نظر طرفداران ديدگاه دوم؛ که قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است، مخدوش ميگردد.
شاهد دوم: از کتابهاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي که گفتهاند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گستردهتر از خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده ميشود.
شاهد سوم: احاديثي همچون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[7] که از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشري در تفسير کشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل کردهاند که جلباب پوششي بوده که از بالا تا پايين بدن را ميپوشانده است؛[8] که با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات ميشود.
حاصل اين که اندازهي جلباب قرآني به مقداري بوده است که همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را ميپوشانده است.
ب) کارکرد جلباب:
به رغم اين که بحث بر سر الفاظ و نامگذاري نيست و مهم اين است که حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوشبختانه در کتابهاي واژههاي قرآني و کتابهايي که دربارهي جلباب بحث نمودهاند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين که آنها نيز به دليل اشتراک مؤلفه ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميدهاند. [10]
حاصل اين که، با توجه به مشابهت بسيار نزديک جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و کارکرد ، ميتوان ادعا کرد که چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول که چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال ميگردد.
پينوشتها:
[1 ] الملحفة: بالکسر، هي الملائة التي تلتحف بها المرأة (واللحاف) کل ثوب يتغطي به: فيومي، المصباح المنير، ريشهي لحف.
[2] به عنوان مثال ر.ک: شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ ميرزا محمد مشهدي، کنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فيض کاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب، (آيهي جلابيب).
[3] به عنوان نمونه، ر.ک: شيخ طوسي، تفسير تبيان؛ بيضاوي، تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل و علامه طباطبايي، تفسير الميزان؛ شيخ محمد جواد مغنيه، تفسير الکاشف، ذيل آيهي جلابيب؛ همچنين از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن کريم اين ديدگاه استفاده ميشود که در ضمن بررسي اقوال سه گانه خواهد آمد. در کتاب الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب (آيهي جلابيب) آمده است: «جلابيب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التي تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما يستر الکل مثل اللحفة»؛ همچنين اين ديدگاه از کلام ابن عربي در کتاب احکام القرآن در ذيل آيهي جلباب نيز استفاده ميشود. علاوه بر کتب تفاسير، از بعضي کتابهايي که به طور مفصل دربارهي احکام زنان بحث کردهاند ديدگاه اوّل صريحاً استفاده ميشود؛ مثلاً در کتاب المفصل في احکام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التي تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثيابها و تعظي بها جميع بدنها من رأسها الي قدمها و الجلباب بهذا التعريف شبيه العَباءة»
[4] . الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فيومي، المصباح المنير، ريشهي جلب.
[5] . الجلابيب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ريشهي جلب.
[6] . طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[7] . طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص155.
[8] . عن ابن عباس: الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل: زمخشري، تفسير کشاف، و آلوسي، تفسير روح المعاني، ذيل آيهي جلباب (آيهي 59 سورهي احزاب.)
[9] . عن ابن سيرين سألت عبيدة السلماني عن ذلک (يدنين) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتي تضعه علي انفها. شبيه تعبير مذکور عبارتهاي مختلفي در تفسير آلوسي، ذيل آيهيجلباب نقل شده است که نحوهي کارکرد جلباب را بيان ميکند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده اينگونه نقل شده است. «تلوي الجلباب فوق الجبينين و تشده ثم تعطفه علي الانف و ان ظهرت عينها لکن تستر الصدر و معظم الوجه».
[10] . ر.ک: لسان التنزيل، تأليف قرن 4 و 5، ه . ص 103، به اهتمام مهدي محقق؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج 8، ص 191، ذيل آيهي 59 سورهي احزاب؛ ميرزا ابوالحسنé êشعراني، نثر طوبي، واژهي جلباب؛ عبدالرحيم صفيپور، منتهي الارب في لغة العرب، ج 1، ص 186، واژهي جلب؛ ر. پ. آ: دزي، فرهنگ البسهي مسلمانان، ص 117 و فياض زنجاني، «رسالهي حجابيه»، مجلهي کيهان انديشه، شمارهي 60، خرداد و تيرماه، سال 1374، ص 112. و نسخهي کهن تفسير مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سورهي احزاب.
[11] . ر. ک: سيد مسعود معصومي، احکام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان (مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد) ص 65. و استفتائات آخر کتاب.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}